Freitag, 23. Oktober 2009


آه از اين بخت بدم وصل تو دستم ندهد
كيست گويد پس از اين غم به شكستم ندهد
رانده از مسجد و از ميكده هستم كه دگر
كس به هيچ انجمني جاي نشستم ندهد
باده غم كشم و مست شوم، مست فراق
جرعه‏اي گر ز لب آن باده پرستم ندهد
من ندانم كه تو در بخت مني بس كه خدا
خط قسمت به كف از روز الستم ندهد
از وطن پا نكشم من به خدا در ره وصل
ساغر وصل تو تا بخت به دستم ندهد

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen