
هميشه در وفايت پايدارم، يك تبسم كن
به عهد خويش دايم استوارم، يك تبسم كن
دل شاعر تلاطم گاه احساس است، ميداني
اگر خواهي كه خاموشش ندارم، يك تبسم كن
گهي چون قطره شبنم به جوف غنچه ميگنجد
نميگنجد به دنيايي نگارم، يك تبسم كن
اميدم اين كه اعجاز دلم را خوبتر داني
بگير، آن را به دستت ميسپارم، يك تبسم كن
به حفظ آن تبسم، خصم را از پاي اندازم
زمان دادهست اينسان اقتدارم، يك تبسم كن
فلك را بهر لبخند تو تعمير دگر كردم
قمر را زير پايت ميگذارم، يك تبسم كن
تبسم تا كه در گرد لبت مأوا كند عمري
دمار از روزگار غم برآرم، يك تبسم كن
محبت با چنين همرنگ گردد، رشك ميميرد
در اين ره باقي آوازه دارم، يك تبسم كن
به عهد خويش دايم استوارم، يك تبسم كن
دل شاعر تلاطم گاه احساس است، ميداني
اگر خواهي كه خاموشش ندارم، يك تبسم كن
گهي چون قطره شبنم به جوف غنچه ميگنجد
نميگنجد به دنيايي نگارم، يك تبسم كن
اميدم اين كه اعجاز دلم را خوبتر داني
بگير، آن را به دستت ميسپارم، يك تبسم كن
به حفظ آن تبسم، خصم را از پاي اندازم
زمان دادهست اينسان اقتدارم، يك تبسم كن
فلك را بهر لبخند تو تعمير دگر كردم
قمر را زير پايت ميگذارم، يك تبسم كن
تبسم تا كه در گرد لبت مأوا كند عمري
دمار از روزگار غم برآرم، يك تبسم كن
محبت با چنين همرنگ گردد، رشك ميميرد
در اين ره باقي آوازه دارم، يك تبسم كن

Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen